روایتی از درون: نگاه انتقادی اسدالله دیانتی به وضعیت انیمیشن ایران
در ادامه مجموعه مصاحبههایمان با پیشگامان صنعت انیمیشن ایران، این بار به سراغ یکی از باسابقهترین افراد این حوزه، آقای اسدالله دیانتی، بنیانگذار استودیو رضوان رفتیم. در این گفتگوی صریح و بیپرده، آقای دیانتی از چالشهای کار در بخش خصوصی انیمیشن و مشکلاتی که همکاری با نهادهای دولتی ایجاد میکند، پرده برداشت. با ما همراه باشید تا از زبان این کارآزموده صنعت، به عمق مسائل و راهکارهای احتمالی بپردازیم.
آغاز راه: از بازینامهنویسی تا تولید هزاران دقیقه انیمیشن
آقای دیانتی با افتخار از فعالیت در مجموعه “رضوان” میگوید که از سال ۱۳۹۱ آغاز به کار کرده است. این مجموعه ابتدا با تمرکز بر بازینامهنویسی شروع به فعالیت کرد. آقای دیانتی که خود در زمینه فیلمنامهنویسی تحصیل کرده و به بازیهای ویدئویی علاقهمند بوده است، تصمیم گرفتند با همکاری دوستان متخصص در این حوزه، به صورت تخصصی به بازینامهنویسی بپردازند.
در آن زمان، استفاده از کدهای بازیهای خارجی و اقتباس از آنها برای ساخت بازیهای داخلی رایج بود که به دلیل محدودیتها، نتایج مطلوبی نداشت. با این حال، استودیو رضوان چندین پروژه شاخص در این زمینه تولید کرد که متاسفانه هیچ کدام به مرحله نهایی نرسیدند. این آثار آیندهنگرانه بودند و به موضوعاتی مانند آینده جهان و ایران میپرداختند.
آقای دیانتی با یادآوری خاطرهای از یک بازی ملی که بدون عمق داستانی و صرفاً با توالی حوادث ساخته شده بود اما مورد تقدیر قرار گرفت، به اهمیت داستانپردازی عمیق و مناسب اشاره کرد.
با گذشت زمان، مجموعه رضوان به سمت تجاریسازی حرکت کرد. آنها به سفارش بسیج، یک بازینامه نوشتند که نتایج آن پس از ده سال هنوز قابل مشاهده است. به تدریج، فعالیتهای مجموعه به سمت تولید انیمیشن گسترش یافت و تا امروز، بیش از چهارصد عنوان مختلف شامل سریال و سینمایی، معادل حدود یازده تا دوازده هزار دقیقه محتوا تولید کردهاند.
در حال حاضر، استودیو رضوان به طور تخصصی روی دو حوزه فعالیت میکند:
قهرمانان دفاع مقدس و وقایع جنگ: این پروژه مشترک با بنیاد حفظ آثار و صدا و سیما است. نمونههای پایلوت شامل عملیات طریقالقدس و انیمیشن شخصیت ابراهیم هادی است که موفق به کسب تندیس طلایی از جشنواره انیمیشن شد.
توسعه ایدهها: آقای دیانتی معتقد است که توسعه ایده در ایران جدی گرفته نمیشود. آنها دو سال است که در این زمینه تحقیق میکنند و مرکزی را برای آن راهاندازی کردهاند. مذاکره با کمپانیهای خارجی، از جمله وارنر، برای سرمایهگذاری در یکی از پروژهها نیز انجام شده، اما به دلیل چالشهای داخلی با شریک تجاری، به سرمایهگذاری جدی نرسیدهاند.
پشت پرده تولید “ابراهیم هادی”: چالشها و فرصتهای از دست رفته
آقای دیانتی به طور مستقیم در ساخت انیمیشن ابراهیم هادی مشارکت داشته است. ساخت فصل اول این انیمیشن حدود یک سال و نیم طول کشید و به صورت صنعتی و برنامهریزی شده پیش رفت، اما با چالشهای زیادی، به ویژه مشکلات مالی، روبرو بود. او تاکید میکند که این پروژه هم از نظر فنی و هم از نظر داستانپردازی و طراحی شخصیتها، نیازمند دقت زیادی بود تا هم جذاب باشد و هم پیامهای فرهنگی و اجتماعی مناسبی را منتقل کند.
داستان ابراهیم هادی هم به عنوان سریال و هم به عنوان محصول سینمایی پتانسیل زیادی داشت. با این حال، صدا و سیما از این ظرفیت به درستی استفاده نکرد. آقای دیانتی معتقد است که صدا و سیما میتوانست ابتدا فیلم سینمایی را اکران کند، سپس کمپین تبلیغاتی راهاندازی کند و در نهایت سریال را پخش کند. اما تصمیم بر این شد که ابتدا سریال پخش شود و سپس فیلم سینمایی چندین بار از شبکههای مختلف تلویزیونی روی آنتن برود.
آیا در انیمیشن ایران، فقط کپی میکنیم
آقای دیانتی با قاطعیت میگوید که کپیبرداری در صنعت انیمیشن ایران تصادفی نیست، بلکه یک مشکل عمیقتر است. به گفته او، کارگردانان و تولیدکنندگان ایرانی بیشتر تمایل به الهامگیری و بازسازی آثار موجود دارند تا خلق داستانهای جدید. این رویکرد نه تنها ناشی از کمبود خلاقیت، بلکه از عدم اعتماد به نفس در خلق آثار جدید و عدم شناخت کافی از ظرفیتهای فرهنگی بومی است. او تاکید میکند که باید به سمت خلق داستانهای جدیدی برویم که ریشه در فرهنگ و تاریخ خودمان دارند و بتوانند با مخاطبان جهانی ارتباط برقرار کنند.
هویت گمشده انیمیشن ایرانی: چرا نیازمند سبک منحصر به فرد هستیم؟
آقای دیانتی بر این باور است که ایران به عنوان کشوری با تاریخ و فرهنگ غنی، باید به خلق ویژگیهای منحصر به فرد در انیمیشن بپردازد. این امر نه تنها به هویت فرهنگی ما کمک میکند، بلکه میتواند در سطح جهانی نیز مطرح شود. متاسفانه، در حال حاضر بیشتر در حال کپیبرداری هستیم که نشاندهنده نبود یک استراتژی مشخص برای خلق آثار هنری با هویت ایرانی است. او پیشنهاد میکند که باید به تواناییهای داخلی ایمان داشته باشیم و از داستانها و افسانههای ملی به عنوان منبع الهام استفاده کنیم. این کار هم ارزش هنری دارد و هم به معرفی فرهنگ ما به جهانیان کمک میکند.
شاهنامه در سینما: چطور داستانهای بومی را جهانی کنیم
آقای دیانتی با اشاره به گنجینههایی مانند شاهنامه، این سوال را مطرح میکند که آیا میتوان این آثار گرانبها را به تولیدات تجاری تبدیل کرد؟ او تاکید میکند که منظور تنها بازگویی روایت اصلی نیست، بلکه توسعه ایده و به روزرسانی داستانها است. آنها در پروژه “افزون نوروز” به الگوهای روایی متعددی دست یافتهاند و یکی از رویکردها، مدرنسازی قصهها و شخصیتها بوده است.
با این حال، او اذعان میکند که ما هنوز در چارچوب معیارهای خارجی فعالیت میکنیم و برای نزدیک شدن به استانداردهای جهانی، ناچار به الهامگیری از نمونههای خارجی شدهایم. او از نهادهای متولی انتقاد میکند که باید خروجی مشخصی ارائه دهند، اما عملاً نتیجهای حاصل نشده است. به عقیده او، بومیسازی باید فراتر از ترجمه اصطلاحات باشد و مفاهیم باید با شرایط محلی سازگار شوند. او با ابراز تاسف از اینکه ایران که روزی مهد تمدن و دانش بوده، اکنون مصرفکننده مفاهیم است، میگوید که نمونه واقعی از بومیسازی ندیدهاند.
گرههای کور ساخت انیمیشن در ایران: مشکل از کجاست
آقای دیانتی معتقد است که مشکل اصلی در صنعت انیمیشن ایران، فنی نیست. از نظر تجهیزات و نرمافزارها، ما به روز هستیم و میتوانیم کارهای باکیفیتی تولید کنیم. اما چالش اصلی، نبود یک بازار مناسب و زیرساختهای لازم برای پخش آثار است. او اشاره میکند که تعداد سینماهای مجهز به نمایش ۴k در ایران بسیار محدود است و تلویزیونها نیز به کیفیت بالای آثار توجه چندانی ندارند. در این شرایط، حتی اگر انیمیشنهای با کیفیت بالا تولید کنیم، مشکلات توزیع و نمایش مانع بزرگی میشود.
دولت و انیمیشن: کمک یا مانع
در مورد نقش دولت، آقای دیانتی صراحتاً میگوید که “دولت بهتر است از کار ما دست بردارد و اجازه دهد خودمان زندگیمان را بکنیم.” او به تجربیات قبلی اشاره میکند که هیچ خروجی جدی از همکاریها به دست نیامده و اصطلاحاتی مانند “خلاقه” و “شتابدهنده” در عمل تاثیری ندارند. او همچنین بیان میکند که بخش خصوصی به صورت غیررسمی شتابدهنده بوده و تیمها را پرورش داده، اما هیچ حمایتی از سوی دولت دریافت نکرده است.
به اعتقاد او، دولت و نهادهای مربوطه باید نظارت بهتری بر پروژهها داشته باشند و به جای شعار دادن، واقعاً به دنبال حمایت از استارتاپها باشند. او تجربه دریافت گرنت از صندوق نوآوری را غیرقابل دسترس میداند و به این نتیجه میرسد که این فرآیندها و اصطلاحات تنها در حد نام باقی ماندهاند و برای تغییر واقعی، نیاز به اقدامات عملی است.
آقای دیانتی با اشاره به نمونههای موفق در کشورهای دیگر مانند اسپانیا و ترکیه، تاکید میکند که دولت میتواند با اعطای سهمیههای مشخص به فعالان حوزههای تخصصی و ارائه تسهیلات بلاعوض، امکانات زیرساختی، محل کار و تجهیزات، به توسعه صنعت کمک کند. او معتقد است که تدوین چنین شیوهنامهای خارج از حیطه اختیارات بخش خصوصی است و دولت باید با به کارگیری کارشناسان خبره این مهم را انجام دهد.
او همچنین به مشکلات دخالت مستقیم دولت در امور اجرایی اشاره میکند و آن را عامل مشکلات عدیده در حوزههای زیربنایی مانند انرژی و آب میداند. فقدان فرهنگسازی مناسب و ناتوانی در آموزش مصرف بهینه نیز به این بحرانها دامن میزند. او با یادآوری تجربه شخصی خود در شهرداری، به فقدان دانش فنی و برنامهریزی مناسب در طرحهای سادهای مانند تفکیک زباله اشاره میکند.
یک تغییر کوچک با تأثیر بزرگ: مدل همکاری “برد-برد”
آقای دیانتی معتقد است که سادهترین و موثرترین تغییر جزئی، ایجاد یک مدل سفارشدهی “برد-برد” است. او توضیح میدهد که در حال حاضر، سرمایهگذاری به معنای واقعی در این حوزه وجود ندارد و مدل همکاری “برد-برد” نیز غایب است. به عنوان مثال، صدا و سیما به عنوان یک سفارشدهنده باید بگوید: “من روی این پروژه سرمایهگذاری میکنم، تو این بخش را انجام بده و من هم بخشی از کار را بر عهده میگیرم.” سپس بتوانند ارزش افزوده و یک زنجیره ارزش برای این پروژه در بازار ایجاد کنند.
او تاکید میکند که بسیاری از تیمها محصولاتی دارند و به صدا و سیما مراجعه میکنند، اما به دلیل نبود این مدل همکاری، دائماً در حال چانهزنی هستند. او ابراز امیدواری میکند که با حاکم شدن نگاه شایستهسالاری و دیدگاه تجاری در صدا و سیما، تغییرات بزرگی ایجاد شود. او مثال میزند که تصویر یک کاراکتر میتواند روی بستهبندی یک بستنی قرار گیرد و شرکت بستنیسازی برای این همکاری مبلغ قابل توجهی پرداخت کند و در مقابل، سفارشدهنده نیز تبلیغاتی برای محصول در تلویزیون ارائه دهد.
تحول اساسی: نگاه جامع و کلان حاکمیت
در مورد تغییرات اساسی، آقای دیانتی معتقد است که این موضوع بسیار گسترده است و نیازمند یک نگاه جامع و کلان از سوی ارکان اصلی حاکمیت است. این نگاه باید فراگیر باشد و به تمامی ابعاد موضوع توجه کند. او اشاره میکند که در بسیاری از کشورها، صنعت انیمیشن به عنوان یک صنعت پولساز و اشتغالزا شناخته میشود و روی آن سرمایهگذاری میکنند. این سرمایهگذاری باید با هدف دستیابی به نتایج اقتصادی و فرهنگی باشد، نه صرفاً تزریق پول بدون خروجی.
نگاه اقتصادی و فرهنگی باید به طور همزمان در این جریان حاکم شود. او به کره جنوبی به عنوان یک نمونه قابل توجه اشاره میکند که قوانین داخلیشان اجازه پخش آثار غیرکرهای را نمیدهد، زیرا معتقدند پخش آثار غیربومی ممکن است ذائقه فرهنگی جامعه را تغییر دهد. این نگاه دقیق و محافظهکارانه نشاندهنده دیدگاه کلان حاکمیت است که به تمامی لایههای جامعه تزریق شده است. آقای دیانتی میگوید که اگر چنین نگاهی از سطوح بالای حاکمیت جاری شود، میتواند تحولات اساسی و مثبتی را در اکوسیستمهای مختلف ایجاد کند.